سیستان و بلوچستان، علیرغم پیشینهای که در تاریخ ایران دارد، متأسفانه اکنون محرومترین استان ایران است. این سرزمین عظیم که درواقع دومین استان پهناور کشور است، در روزگاران گذشته زادگاه «رستم» – نامآورترین پهلوان اسطورهای ایران – بوده است و جایگاه مردمانی که به گواه تاریخ، بارها ایران را از خطر سقوط و تجزیه نجات دادهاند. اما آنچه امروز مشاهده میشود، فقر فراگیر است که باعث شده است تا مردم بلوچ یا کوچ کنند، یا در صورت عدم کوچ، به دلیل بیکاری و نابودی کشاورزی، به شغلهای کاذبی چون «سوختبری» روی آورند. سوختبری، واژهای که از جمله مهمترین دغدغههای مادران بلوچ است که مبادا فرزندانشان به ناچار به این کار مشغول شوند و مانند بسیاری از مادران، روزی داغدار فرزند شوند. ازجمله این مادران، مادر «صالح» بود که با فداکاری فراوان، مسیر را هموار کرد تا فرزندش از روستای کوچک «بلوچآباد» ببالد و از همین محیط محروم، تبدیل به یکی از پزشکان موفق آینده ایران شود این آغاز راه یک بورسیه بنیاد دانش است.
صالح، یکی از دهها بورسیه بنیاد دانش در استان سیستان و بلوچستان است که در روستای کوچکی به نام بلوچآباد در شهرستان خاش متولد شد و اکنون دانشجوی سال پنجم «رشته پزشکی» از «دانشگاه علوم پزشکی زاهدان» میباشد. او در سه سالگی در یک سانحه رانندگی پدر خود را از دست داد و از آن پس مادرش سرپرستی او، برادر کوچکترش و سه خواهرش را برعهده گرفت. همانطور که گفته شد، یکی از مهمترین دغدغههای مادر صالح از همان ابتدا این بود که فرزندانش برخلاف فضای حاکم بر جامعه بلوچ، به سمت شغلهای کاذبی چون سوختبری نروند و با تحصیل، بتوانند استقلال مالی و شخصیتی پیدا کنند.
طبق گفتههای صالح، بسیاری از هم سن و سالهای او در دوران دبیرستان، به سمت سوختبری و سوختکشی رفتند و حتی خود صالح نیز به دلیل فقر مالی و نیاز اضطراری خانواده به پول، تصمیم داشت تا همراه برادرش، مدتی مشغول به این کار شود. اما مادر آنان با انجام کار بیشتر و تلاش برای برطرف شدن مشکلات مالی، مانع از اشتغال فرزندان خود در این کار شد. لازم به ذکر است که قاچاق سوخت از مرزهای سیستان و بلوچستان نمونه بارز «بازی با جان برای نان» در میان مردم مرزنشین است که به فرهنگ اشتغال در میان جوانان این منطقه تبدیل شده است و با همه سختیهایی که به همراه دارد، در زمره فعالیتهای غیرقانونی قرار دارد و «قاچاق» نامیده میشود. اما با این حال، به یک شیوه کسب درآمد رایج در میان مردم مرزنشین تبدیل شده و در کنار سود سرشاری که به جیب مافیای قاچاق سوخت سرازیر میکند، موجب خروج روزانه میلیونها لیتر سرمایه ملی از کشور میشود. دبیر کمیسیون مبارزه با قاچاق کالا و ارز سیستان و بلوچستان میگوید : «متاسفانه چون این شیوه کسب درآمد از کودکی و نوجوانی برای مردم مناطق مرزی نهادینه میشود، تبعات فرهنگی و اجتماعی بسیار زیادی برای استان خواهد داشت. از طرفی توان فرهنگی برای بازگرداندن این کودکان و نوجوانان به تحصیل و مدرسه نیز بسیار ضعیف است. به همین دلیل فرهنگ کار و اشتغال در برخی مناطق این استان لطمه خورده است و به جای آن فرهنگ کسب درآمد از طریق قاچاق نهادینه شده است».
در چنین فضایی است که صالح میبیند بسیاری از دوستانش به دلیل فقر وارد این شغل کاذب میشوند و برخی از آنها در همین راه، جان خود را از دست میدهند. صالح میگوید : «در کل دبیرستان ما، فقط دو نفر موفق شدند که دیپلم بگیرند! فقط دو نفر! آن هم با نمرات پایین که یکی از آنها، من بودم».
صالح به دلیل مشکلات شخصی و نیازی که خانواده به کار کردن او در کنار تحصیل داشت، 4 بار در کنکور شرکت کرد تا در نهایت بتواند در رشته پزشکی که آرزوی آن را داشت، پذیرفته شود. او با روحیهای خستگیناپذیر، هر بار از شکستهای خود درس میگرفت تا بار دیگر با توانی مضاعف در این رقابت شرکت کند. صالح در این خصوص میگوید : «سال اول که کنکور تجربی شرکت کردم، رتبهای در حدود 57000 کسب کردم که باعث ناراحتی من شد. اما ناامید نشدم و شروع کردم به پول جمع کردن برای تهیه بعضی از کتابهای کنکوری که با پول کارگری خودم، توانستم آنان را تهیه کنم. البته نه همه کتابها، بلکه فقط برخی از کتابها. در سال بعد، به این دلیل که معدل من پایین بود، باز هم رتبه خوبی کسب نکردم و رتبه من در حدود 47000 شد. باز هم بسیار ناراحت شدم اما ناامید نشدم. در تابستان بعدی، باز هم کارگری کردم تا یک سری کتاب جدید برای خودم تهیه کنم و با عزمی مصمم، برای کنکور سوم شروع به خواندن کردم و این بار رتبه من در حدود 8400 شد. اما چون هدفم پزشکی بود، باز هم انتخاب رشته نکردم و دوباره در سال بعدی کنکور دادم و با وجود همهی مشکلات و فشارهای روانی و اقتصادی که روی من بود، بلاخره در سال 1396 موفق شدم رتبه 2000 را کسب کنم و در رشته پزشکی در دانشگاه علومپزشکی زاهدان قبول شوم. در تمام این چهار سال، بدون دبیر و کتابهای سطح بالای کنکور در روستا درس خواندم و توانستم به هدف خود دست یابم. اکنون نیز بعد از گذشت حدود پنج سال و در آستانه ورود به سال ششم پزشکی، تمام تلاش خود را میکنم تا در میان بهترین دانشجویان رشته پزشکی در ایران عزیز باشم».
صالح اکنون حدود سه سال است که به خانواده بنیاد دانش پیوسته است و بنیاد دانش مفتخر است که میتواند در ادامه مسیر این فرزند پرتلاش، در تسهیل بخشی از چالشهای پیش رو، نقش خود را ایفا کند. به یقین، آنچه از روایت صالح میتوان آموخت، نبرد برای زندگیست؛ تا بلندای شکوه آدمی.
بعد نومیدی بسی امیدهاست
از پس ظلمت، دو صد خورشیدهاست
«مولانا